معنی سوزن بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
سوزن بزوئن
آمپول زدن
ادامه...
آمپول زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرزن بزوئن
الک کردن، از صافی عبور دادن
ادامه...
الک کردن، از صافی عبور دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوشن بزوئن
تکان دادن متوالی کوزه ی بزرگ پر از ماست برای کره گیری
ادامه...
تکان دادن متوالی کوزه ی بزرگ پر از ماست برای کره گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
سور بزوئن
سورچرانی کردن
ادامه...
سورچرانی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سو بزوئن
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
ادامه...
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
فرهنگ گویش مازندرانی